سفارش تبلیغ
صبا ویژن

immolate

....


هو...


رو به روی مانیتور... کنار کیبورد نشسته ام و کلمات را می نوازم...

 

دیگر قادر به آفرینش هارمونی میان واژه ها نخواهم بود....


هر چیز انقضایی دارد...قلم من هم تاریخش گذشته است  ...و باید باطل شود....با این همه... هنــــــــــــــــــــــوز....


دغدغه ی آسمان دارم....هنوز نگران آن بادکنک قرمز رنگم... که از دستم رها شد...


هنوز دنبال آن روشن ترین ستاره ام.....و هنوز منتظرم ریسمانی از آسمان به دستم برسد و مرا به آن دورها ببرد....


هنوز ...هنوز..هنوز....هنوزهای من بسیار است و قلمم خسته...


 



[ چهارشنبه 94/2/16 ] [ 10:0 صبح ] [ immolate ] نظر