وبلاگ :
immolate
يادداشت :
خانه دلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم....
نظرات :
3
خصوصي ،
12
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
موج
سلام.سلام.سلام.شطوري؟
مرسي،از اين نوشته ات خوشم اومد.زيباتر از بقيه بود.فقط يه چي!قسمت آخر داستانو نگرفتم.
ميان لبخندت گم ميشوم
و چشمانم سعي ميکنند آتش را خاموش ودلم را نجات دهند..
واسم معني کن.چرا جور ديگه تموم نکردي؟
پاسخ
سلام...ممممممممممممممنون...تو بهتري؟!مجددا متشکرم شما لطف داريد....من همون طور که حس ميکنم تمومش ميکنم خانوم خانومااااااااااااااا......:))....معنيش حيلي پيچيده نيست...مهم اينه که من در لبخند "او" گم ميشوم... و اوست که در نهايت مرا نجات ميدهد..:)